التماست نمی کنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر
نگاه کن
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است
اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود
ساعتی پیش
این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم
حال هم
به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم
بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست
تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی
اما
تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین
بیا و امشب را
بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش
مگر چه می شود
یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟
ها ؟
چه می شود ؟
سلام عزیزم
تو fb نظرم و گفتم
بازم میگم
عالی عالی عالی عالی
چاکرم رضا جووووووووووووووووووووووووووون!
bia!
کجا بیام؟
آها تو fb گفته بودی!
دیدی گفتم وبلاگ حسین همیشه زندست؟
از گست های عشقانه بدم میاد
ینی از این جور پست ها بدم میاد
خوب بدت بیاد!
الان از دستت عصبانیم واسه من خودتو لوس نکن که حالتو میگیرما!
sallam hosein jun
chi shode post gozashti bade omri???
nakone khabarie???
ama kharej az bahs haye bihude.....matne kheyli ghashangi bud
vaghean b omghe neveshte k deghat kardam zibaeie matno fahmidam
vaghean merccccc
الهی فدات شم با اون توجهت به عمق نوشته.
خبر که دارم ولی خبرای بد!
بازم مرسی از نظرت.
قربون تو!
اوه اوه باز داره زیاد میشه!
دوباره قضیه پاشیدن زندگی و اینا!!!!!۱
مثل همیشه خیلی قشنگ بود
مرسی
ممنون از لطفتون
سپاس که سر میزنید!