امروز
به سراغ دفترچه خاطراتم رفتم!!!
هر چی ورق میزدم خاطراتی غیر از خاطرات با تو
بودن نمیافتم!
دفترو توی شومینه انداختم و ذره ذره سوختنش رو
میدیدم!
پشیمون شدم، دفترو از شومینه بیرون کشیدم!
همه ی خاطرات بدم که از
وسطای دفترچه به اون ور بود،سوخته بود!
...حالا چقدر این
دفترچه رو دوست دارم!!!!!