به چه میخندی؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟

به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟

به جه میخندی تو؟ به نگاهم که جه مستانه تورا باور کرد

.یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد!

به چه میخندی تو؟ به دل ساده ی من میخندی

 که دگر تا به ابد نیز به یاد خود نیست!

خنده دار است بخند!!!


منبع: وبلاگ هاشم بهادری

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی/چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی؟/چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی/شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی؟

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می گرفتم/نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان؟/تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

تو که گفته ای تامل نکنم جمل خوبان/بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی /   عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

سلام

هدفم از ایجاد این وبلاگ به اشتراک گذاشتن اشعار زیبا به خصوص اشعار سعدی و حافظ با سایر کاربران است.

امیدوارم با نظرات و اشعار مورد پسندتون توی قویتر شدن این وبلاگ کمکم کنید.


ز حد بگذشت مشتاقی و صبرم در غمت یارا/به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را

علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد/مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را